۱۳۸۸ مهر ۱۵, چهارشنبه

یک پایان تلخ ، بهتر از یک تلخی بی پایانه
این را همسر آلمانی شهاب حسینی ، در درباره ی الی به او گفته است . این جمله عینا برای الی هم نقل می شود ، و او ، مانند همان زن المانی ، یک پایان تلخ را به یک تلخی بی پایان ترجیح می دهد .
یک تلخی بی پایان . همان دردی که همه مان می خواهیم از دستش فرار کنیم . با متوصل شدن به هر وسیله ای ، هر طور که شده ، می خواهیم شیب نمودار را کم تر کنیم . جک ، مسافرت شمال ، و یا هر وسیله ی دیگر ، راه های کوچک ما برای خلاص شدن از تلخی های بی پایان است.
یک تلخی بی پایان جهنم است . خداوند قادر متعال ( اگر باشد ، یا هنوز باشد ، و یا بعدا به وجود بیاید ) راه حل مناسبی را برای جهنم خود انتخاب کرده . یک درد بی انتها ، دردی که درمان که هیچ ، مسکن هم ندارد . تلخی های پی در پی . درد هایی که مثله خره ، تا زمان بی زمانی ، روح انسان را می خورد . بله ! این سرنوشت سزاوار بدترین انسان های روی زمین است ، کسانی که فرصت اجرای عدالت در این جهان ، برای آن ها فراهم نشد. آن ها لایق بی امیدی اند . آنها لایق دیدن بی پایان ترین رنج ها اند.
اما جناب قادر متعال ( اگر باشید ، یا هنوز باشید ، و یا بعدا به وجود بیایید ) ، امید وارم که این نوشته را بخوانید و آن را به پرونده ی من اضافه کنید .احساس می کنم که شما در انتخاب بهشتتان ، بر خلاف جهنمتان ، بکر عمل نکرده اید . می دانید چرا ؟ چون من به عنوان یک انسان ( اگر چه 1 در بینهایت باشم) ، اصلا دوست ندارم که در بهشت موعود شما زندگی کنم . متاسفانه باید عرض کنم که بنده علاقه ی چندانی به حوریان فراوان و عشوه گر ندارم . من دوست ندارم کنار نهر هایی از عسل بنشینم و با ادریس پیامبر گپ بزنم . یا انجیری بکنم و بخورم و به صدای پرندگانی که مدام می خوانند ، گوش بدهم . من از شادی بی پایان خوشم نمی آید ، خداوند بزرگ . می دانید در مورد بهشت موعود چه حسی دارم ؟ حس کشیدن ال اس دی . همه چیز به طرز نفرت انگیزی شاد است . حتما شما بهتر از من می دانید که سیاه در مقابل سفید نمایان است و سراسر سفیدی جذابیتی ( حداقل برای من ) نخواهد داشت . اگر قرار است که ما دیگر ندانیم که بدی چیست و بدی برایمان تعریف نشده باشد ، فرق ما با فرشتگان بی اختیار چیست ؟ هنر نیست بی اختیار شاد بودن . وقتی ماری جوانا را در مغزت احساس می کنی ، بی اختیاری ، و لبخند می زنی . اما نمی دانی چرا لبخند می زنی ، چرا شادی . بی اختیاری ، درست مثله یک فرشته ی گوش به فرمان. یعنی منظورتان این است که ما به چهان می آییم و کار نیک می کنیم تا به درجه ای پایین تر از خودمان برسیم ؟ مگر شما نگفته اید که مای با اختیار از فرشتگان هم سر تریم ؟
پس جناب قادر متعال ( اگر باشید ، یا هنوز باشید ، و یا بعدا به وجود بیایید )، مرحمت کنید و مرا از حوری و عسل و خورشید همیشه تابان محروم کنید . بهشت برای من تلاقی عدالت و آزادی است ، با دامنه ی شعور بیشتر از اینی که دارم . بهشت برای من آن است که درآن مردم برابر به دنیا بیایند و واقعا هر کس به میزان کاری که می کند ، نتیجه ببیند . بهشت من آن جاست که بچه های فلج به دنیا نمی آیند . بهشت من آن جاست آدم ها در تصادف رانندگی نمی رند ، آن جایی که اختیارشان در استفاده از مغزشان از اینی که هست بیشتر شود ، جایی که اثر پروانه ای گند نزند به زندگی انسان ها . جایی که هر کس به اندازه ی تلاشش مزد بگیرد ، جایی که فرقی نکند فرزند یک کاگر باشی ، یا فرزند یک میلیونر . آن جایی که شرط برتری انسان به استفاده از مغز و پشتکار باشد ، نه مقدار ارثیه و شعور خانوادگی.
دوست عزیز ، من راه صحبت خصوصی با شما را نمی دانم . امیدوارم که زیر دستانتان این نوشته را بخوانند و به شما نشانش بدهند . امیدوارم که شما کمی در ساخت بهشت مورد نظر من ، فکر کنید . چون به نظر من ، در ساخت بهشت موعود از عکس همان فرمول جهنمی استفاده کرده اید :یک خوشی بی پایان ، بهتر از یک پایان خوشه ، به خیال اینکه بر عکس یک گزاره ی بد ، همیشه خوب است .

به نظر من این طور نیست . تلخ و خوش فرقی ندارد قادر متعال ، بی پایان بودن هر چیزی ، فاجعه است . چه در زمین ، چه در جهنم و چه در بهشت ، به نظر من یک خوشی بی پایان ، حتی بدتر از یک تلخی به پایانه ...
پس این را از طرف بنده ی کوچکتان داشته باشید و اگر جسارت نیست ، دفعه ی بعدی که خواستید در نظام بهشت ، اصلاحاتی کنید ، به جای تئوری قبلی ، این را در نظر بگیرید:
یک پایان خوش ، بهتر از یک خوشی بی پایانه.


به امید دیدار

مارسلون


پ.ن : تیکه درباره الی ، برداشت شخصی است از نقد سروش دباغ بر این فیلم

6 نظرات:

کرو گفت...

اگه قادر متعال نامه ت و گرفت، ضمیمه ش بگو ما هم نظر شمارو داریم..

نویسنده مهمان گفت...

دیدگاه جالبی بود رییس.

میثم الله‌داد گفت...

:)

بانو گفت...

عالی بود..بهترین پستت بود.
..
بی پایانی وحشتناکه
من از بچگی از وقتی که معنی کلمه ابدیت رو فهمیدم از ابهتش وحشت داشتم..
منم درباره بهشت همچین نظری دارم البته نه به این غلظت تو..
اون بهشتی که تو جامعه واسه ما تعریف کردن لوس به نظر میاد..شایدم اون جوری تو گوش ما خوندن نباشه..هان؟امیدوار باش پسر

آیدین گفت...

قانون مورفی رو فراموش کردی، اگه هنوز نفرستادیش، اینو هم اضافه کن.
شما مثل اینکه فراموش کردید اصلاح در دین معنی ندارد. دین از دو چیز پایدار است: تصلب و ابهام.
از نزدیکی افکار چپ گرایانه ت به من هم خوشم اومد.

ناشناس گفت...

با سلام

من خداوند متعال هستم

نامه شما را گرفتم
بهشت را براي شما آن گونه كه گفتيد تغيير دادم: «هشت برای من تلاقی عدالت و آزادی است ، با دامنه ی شعور بیشتر از اینی که دارم . بهشت برای من آن است که درآن مردم برابر به دنیا بیایند و واقعا هر کس به میزان کاری که می کند ، نتیجه ببیند . بهشت من آن جاست که بچه های فلج به دنیا نمی آیند . بهشت من آن جاست آدم ها در تصادف رانندگی نمی رند ، آن جایی که اختیارشان در استفاده از مغزشان از اینی که هست بیشتر شود ، جایی که اثر پروانه ای گند نزند به زندگی انسان ها . جایی که هر کس به اندازه ی تلاشش مزد بگیرد ، جایی که فرقی نکند فرزند یک کاگر باشی ، یا فرزند یک میلیونر . آن جایی که شرط برتری انسان به استفاده از مغز و پشتکار باشد ، نه مقدار ارثیه و شعور خانوادگی.»

سعي كنيد با اختيار و عقلي كه به شما داده‌ام طوري رفتار كنيد كه وارد اين بهشت بشويد

موفق باشيد