۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

ابتذال

بحث های روشنفکرانه را پیش نکش
بگذار به جای قهوه
کاهو سکنجبین مان را بخوریم
با پچپچه های خاله زنکی در کنارش
بگذار ابتذال کارش را بکند
بگذار ساعتی درباره دوست دختر سارکوزی صحبت کنیم
و از اتاق خواب این و آن سردربیاوریم

کلاسیک ها را خفه کن لطفا
باخ را خفه کن
بیا به ابتذال عادت کنیم
به شهرام شپ پره
اسپیلبرگ بازی بس است
برگمن بازی کافی است
برای رفع کسالت
بیا همین دایره های زنگی را ببینیم
همین فیلم های بدقوراه بومی

بیا اینجا
جایی که معنای آبگوشت و پیتزا یکی شده است
و هر چه می گندد
با اندکی سس مخصوص، مزه دار می شود
اندکی سس آزادی
اندکی سس دموکراسی


اما بوی تند مسمومیت
همچون گنداب زباله در هوا پیچیده است
و عفونت حتی به چشم های کودکان یک روزه هم رحم نکرده
پس بیا به ابتذال عادت کنیم
و پارچه سفید را بالابگیریم
تا دیگر کسی در تسلیم بودنمان تردید نکند
بعد
هر وقت دلت برای فنجان قهوه ات تنگ شد
و برای کتابهایت
تا گوشه ای دور از هیاهوی ابتذال
تنهایی را مزه مزه کنی
بیاد آر
که با دستهای خودمان
در روزگاری که همین دیروز بود
گورمان را کندیم


م-ت :مهجاد


و ابتذال با خیال راحت کارش را کرد و رفت

3 نظرات:

سرهنگ گفت...

این که همون وقت هم که حرف نداشت ، حالا هم که دوباره میخوانم ، بازهم به همان خوبی گذشته است ، اما یادم آمد که م-ت نوشته بود :
درسی که خاتمی باید از قطبی میگرفت

و اینطوری هم شروعش بود :

محمد خاتمی و افشین قطبی شباهت های زیادی با هم دارند.

خاتمی گفتمان تازه ای را در فضای سیاسی ایران باب کرد و قطبی گفتمان تازه ای را در فضای فوتبال.

خاتمی تلاش می کرد به مخالفانش احترام بگذارد و قطبی نیز همواره با رقیبانش به ادب رفتار می کرد.
و الی الآخر
شعر را که خوندم به اینجا که رسیدم:
جایی که معنای آبگوشت و پیتزا یکی شده است ...
و بعد لغت ابتذال و ابعاد وسیع آن و اثرات آن
پی نوشت : هرچی ذهنم را می شورم ، اثرات ابتذال از آن پاک نمی شود ! دنبال حلال مفید ابتذال می گردم

حدیث علی مدد گفت...

همچینی سیلی میزنه محکما!

ZoHrE گفت...

اینکه هی پناه ببری به فنجان قهوه و کتابهایت و خلوتت و خودت و خودت و خودت
هم
خالی از ابتذال و روزمرگی نیست